پلاک 1688، جاده شرقی گائوکه، ناحیه جدید پودونگ، شانگهای، چین.
پلاک 1688، جاده شرقی گائوکه، ناحیه جدید پودونگ، شانگهای، چین.
قلبم تالاپ تالاپ می زد تا وقتی که او به داخل اتاق باز می گشت. شب‌های بهائی کشی بالاخره مادرم تصمیم گرفت که این طوری در شب نمی تواند متوجه شود که آیا آدم کش ها وارد حیاط شده اند یا نه.
هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ یا چوب زد تو نبوی، گرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دیرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد
هفت پیکر = بهرام نامه = Haft Paykar (Persian: 1197) (also called Bahram-Nama) = Seven Beauties, Nizami Ganjavi The romance of the Haft Paykar ("Seven Beauties") …
15- مشت زنی که روی زمین می افتد فقط 10 ثانیه فرصت دارد تا سر پا بایستد. 16- بوکسوری که ضربه زیر کمربند به او وارد میشود ، 5 دقیقه فرصت دارد تا به مسابقه برگردد وگرنه بازنده اعلام می شود.
وی که زنی دلیر و بی‌پروا بود تا شش سال پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسیِ شاه، در ایران ماند و با آنکه فرمان‌داریِ نظامی حتا سایه‌اش را هم با تیر می‌زَد، به خانواده‌های زندانیانِ سیاسی سر می‌زد، به آن‌ها دل‌داری می ...
چرا می‌زنی؟»، او بیش‌تر می‌زد. آن‌قدر می‌زد که صدای اعتراض زندانی قطع شود. ... اصلاً این هم نبود و زهره برای لذت بردن از آزار ما، دنبال بهانه می‌گشت. از صدای فریاد او پاسداری به ...
ابزارهای برقی مورد استفاده در منبت کاری به دو دسته سنگ چرخ برقی و اره چکشی یا عمودبر تقسیم می شوند. ۱. سنگ چرخ برقی. دستگاهی است برقی و کوچک که یک الکترو موتور در وسط و در طرفین آن دو سنگ گرد قرار ...
ملکه رمزارز: زنی که سر دنیا کلاه گذاشت و غیبش زد. ۲۰ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹. روجا ایگناتووا به خودش لقب ملکه ...
در زمان یوسف این کمربند نزد عمه او بود و یوسف نیز نزد عمه اش به سر می برد و عمه اش او را خیلی دوست می داشت . روزی حضرت یعقوب کسی را نزد خواهرش فرستاد و گفت که یوسف را روانه منزل کن ، دوباره می گویم تا نزد تو بیاید.
- فیلم؛ گشت‌زنی ناو تهاجمی آمریکا در نزدیکی خلیج فارس - آبان ۹۸؛ به سر معترضان شلیک کنید چون آقا ناراحت است ... در این دختر کشی یک پدر با دلایل ناموسی دست به دختر کشی زد. گفته میشود ...
در میان دو درخت گل یاس ، شاعری تابی می بست. پسری سنگ به دیوار دبستان می زد. کودکی هسته زردآلو را ، روی سجاده بیرنگ پدر تف می کرد. و بزی از "خزر" نقشه جغرافی ، آب می خورد.
به یادِ رفیق ملکه محمدی شبحی که شهر را گشت می‌زد. وین کجا مرتبه‌ی چشمِ جهان‌بینِ من است؟. بر سینه‌ی سیاهِ سنگی که بر دهانه‌ی گوری سرد و ساکت سنگینی می‌کند، خَراش‌نگاره‌ای است چشم‌رُبا که ...
امیر روح‌الدین ابوطالبی می‌گوید با غفلت‌هایی که نسبت به سرمایه‌های کشور داریم، باعث فرار برخی از آن‌ها و حوادثی مشابه فرار دو خلبان فانتوم و تامکت و پناهنده‌شدن‌شان به دامان دشمن می‌شویم.
غزل شمارهٔ ۱۳۲۹: چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ غزل شمارهٔ ۱۳۳۰: بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ غزل شمارهٔ ۱۳۳۱: هر کی در او نیست از این عشق رنگ غزل شمارهٔ ۱۳۳۲: توبه سفر گیرد با پای لنگ ل
کاش میشد زندگی اینجا به آخر می رسید. کاش میشد لحظه دیدار او سر می رسید. کاش میشد از تلاطم های اقیانوس ها. تحفه ای غیر از پریشانی به بندر می رسید. کاش میشد سرنوشت غنچه را از سر نوشت. شاید این بار از ...
پدر است با مادر است یا خواهر و برادر یا شوهر و عمه و خاله. و زنی تنها بر سر قبر آنطرف نهر چنان ضجه می‌زد که انگار شوهرش داماده بوده و از توی حجله یکسر آمده اینجا. اما نه. بچهٔ زنک دورش می‌پلکید.
شهید سلیمان‌پور در تمام درگیری‌ها به عنوان یک فرمانده لایق به کلیه نیروهایش سر می‌زد و برای آن‌ها مهمات و سایر وسایل مورد نیاز را می‌برد.
بغض سر خورده در گلو می خواست که ببارد غریب چون باران ** آسمان از غبار پر می شد کوفه در کوچه هاش گل می زد کوفه کِل می کشید و می خندید مردی آنسوترک دُهُل می زد ** این یکی سنگ و آن یکی با چوب این یکی ...
در بیت هشتم می‌فرماید: گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند. جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد. در مصراع نخست این بیت، با آنکه «گفت» به نظر بسیار آسان می‌رسد، اما عده‌ای دچار شک و تردید شده‌اند که ...
آن‌ها پس از بررسی خانه یکباره به سمتم حمله کردند و من متوجه شدم در دام دزدان افتاده‌ام. مرد جوان با پنجه‌بوکس به صورتم زد و من برای دفاع از خودم، دستم را به سمت کتری آب جوش بردم، اما آن‌ها آب جوش را به سر و صورتم پاشیدند ...
منیره برادران- صرف خبر مرگ مردی که آسیب‌هایی جدی به من و هزاران زندانی دیگر و خانواده‌هایمان وارد کرده، حس خاصی در من برنینگیخت اما حسی که خشمگین و منقلبم کرد، از عادی‌سازی‌ای بود که آگهی ترحیم او به نمایش گذاشت.
چو آتش تیشه می‌زد کوه می سفت سوی فرهاد رفت آن سنگدل مرد زبان بگشاد و خود را تنگدل کرد ... بودند با این تفاوت بزرگ که خسرو خودش و شیرین را میدید اما فرهاد سر تا پا شیرین شده بود و دیگه خودی ...
معنی درس رستم و اشکبوس را با ارایه های درس یازدهم فارسی دهم رستم و اشکبوس و معنی کلمات درس رستم و اشکبوس در هر بیت بخوانید. همچنین خلاصه درس رستم و اشکبوس را می‌توانید به زبان ساده امروزی بخوانید.
